پاتوق

گوناگون از ارتباطات

پاتوق

گوناگون از ارتباطات

فرزندملانصرالدین

روزی مردی میهمان ملانصرالدین بود.ازملاپرسید:شمافرزندهم دارید؟

ملاجواب داد:بله یک پسردارم.

مردگفت مثل جوانهای امروزی دنبال وقت تلف کردن وهدردادن عمرش که نیست ؟

ملانصرالدین گفت:نه مردپرسید:اهل خوردن شراپ و دود و دم وقمارواین جورچیزهاکه نیست؟

ملانصرالدین گفت:نه اصلاو ابدا.

مرد گفت :پس خدارا هزار مرتبه شکر! به شما به خاطر چنین فرزند صالحی تبریک می گویم .فرزند ذکور حضرتعالی چند سال دارند ؟

ملا جواب  داد:والا هنوز شیرخواره هستند و خدا همین چند ماه پیش او را به ما داده است . 

 

 

 

 

اعتراض به بلاگ اسکای

خیلی گشتم که یک قالب قشنگ و زیبا پیدا کنم ولی نشد اینم  یه قدری از نیاز من رو پاسخ میده البته دست آونایی که اینو طراحی کردن درد نکنه این بلاگ اسکای هم که فقط همین نمونه قالب گذاشته که به نظرم اصلا جالب نیست ضمنا نمی دو نم چرا قابلیت سرچ موضوعی و عنوان وبلا گ ها رو در صفحه اول ندارند  امیدوارم زودتر ببینم بالاخره هرکسی سلیقه ای داره و تمایل داره وبلاگ های مورد علا قه اش رو ببینه

تفالی به حافظ

امروز قصد کردم تفالی به حافظ بزنم که این ابیات آمد که تقدیم شماباد

من که از آتش دل چون خم می در جوشم

مهر بر لب زده خون میخورم و خاموشم

قصد جانست طمع در لب جانان کردن تو مرا بین که در این کار به جان می کوشم

من کی آزاد شوم از غم دل چون هردم

هندوی زلف بتی حلقه کند در گوشم

حاش لله که نیم معتقد طاعت خویش

این قدر هست که گه گه قدحی می نوشم

هست امیدم که علی رغم عدو روز جزا

فیض عفوش ننهد بار گنه بر دوشم

یک لیوان چای

بعضی وقتها، نوشتن چقدر سخت می شود، آنقدر که هی می نویسی، خطشان می زنی و باز دوباره از نو ...
خیلی وقتها هم برای یک شروع ساده می مانی؛ همان شروع همیشگی که مرا به تو می رساند و بهانه یی می شود تا با یک سلام گرم غافلگیرت کنم.
تازه از راه رسیده ام، توی اتاقی با همان سکوت همیشگی، خوابم نمی آید، اما پلکهایم سنگین سنگین شده اند.
حساب که می کنم می بینم چقدر این روزها از هم دور بوده ایم، لااقل برای چند وقتی که شده دغدغه های دیروز و دلواپسی های فردا را کنار بگذار. 

یک لیوان چای توی این هوای سرد چقدر دلچسب است، درست مثل ریزش باران بر سقف شیروانی خانه مان، مثل نوشتن پای همان پنجره ای که ماه را به خلوتم می کشاند، راستی که جای تو خیلی خالی است.

عطر تو یک عطر تازه است، مثل مریمهای پیرمرد گل فروش. اصلاً حس زندگی می دهد. تو شاید برای خیلیها، فقط یک نفر باشی اما برای من تمام دنیایی. دیروز یک نفر به من گفت: چقدر حرفهایت شکستنی است، در جوابش گفتم: وقتی دلت را شکسته باشند، اولین جایی که خودش را نشان می دهد، زبان است دیگر.
اما دیگر شکسته نمی نویسم، مبادا فکر کنند تو دلم را شکسته ای؛ تو که دوست هستی و دوست داشتنی.

برره با حال بید

ایی برره عجب با حال بید .من جمله همین ادبیات و زبان من درآوردی شیر فرهاد(مهران مدیری )خیلی پر جذبه بید. توی خانه ما هر چه بچه ها می واهند وگویند به لهجه برره ای ویگولندزج .پسر دو ساله ای داشته بیدم که هروقت تو حال مره خوی خو وگوید :سرنازو بردند هی..

یا یکی از این همکاران دیروز وگفت که پسرم دم گوش من وگفته که :ها! گفتم چی می گی ؟ بعد پسرش جواب داددبی که : ها مو وجدانت بیدم .تو از خو خجالت در نوکنی که پرتغال و خوری .

دیه شما وبخشن که با زبان برره  و نوشتم البته خودم نفهمیدم اینا که نوشتم یعنی چه ؟

دو نکته در مورد اعتراضات فرانسه

همانگونه که همه در اخبار شنیده ایم قتل دو سیاه پوست فرانسه را تبدیل به صحنه اعتراضات مردمی کرده است و عقده 37 ساله مهاجران باز شده و موجبات وحشت مسوولان فرانسوی فراهم آورده است از دلایل این اعتراضات که بگذریم دو نکته برای بنده جالب بود و همیشه در اخبار مربوط به این واقعه دنبال می کردم

نکته اول شیوه اعتراض مردم در فرانسه بود که بر خلاف بسیاری از کشورها به ویژه کشورهای جهان سوم و کشور ما ایران که برای کوچکترین اعتراضات خود حاضریم تمام امکانات دولتی و عمومی و خصوصی را به آتش بکشیم و تخریب نمائیم در این اعتراضات تنها ماشینها به آتش کشیده می شدند و معترضین از آسیب رساندن به اماکن دولتی خودداری می کردند در حالی که به راحتی قادر به انجام این کار بودند . به نظر می رسد فر انسه افکار عمومی خود را به گونه ای آموزش داده که اماکن دولتی و عمومی را همه از خود می دانند و حتی در مواردی که به مسوولان خود اعتراض دارند از آسیب رساندن به آنها خودداری می ورزند و رعایت اموال عمومی را دارند .

نکته دوم شیوه و زمان راهپیمایی و اعتراض مردم به تمدید حالت فوق العاده بود . مردم در کمال آرامش و بدون درگیری و در زمان بسیار مناسب یعنی بعد از اتمام کارروزانه و شب هنگام راهپیمایی می کردند برخلاف ما که شرط مان برای حضور در راهپیمایی تعطیلی کار و هدر دادن یک روز کاری است

الهی به امید تو

 

 

الهی! آنکه تورا شناخت جان را چه کند ؟

الهی! آنکه تورا ستود چه دادی آنکه ناسپاسی کرد چه ؟

الهی! آن را که کرم بخشیدی چه بخشیدی ؛و آنرا که عذاب دادی چه دادی ؟

الهی! آنکه در پی تو آمد با او چه کردی و آنرا که در پس دیگری ره سپرد با او چه کردی ؟

الهی! آنکس که صدایت زد چه گونه جوابش گفتی ومی گویی  و آن کس که دگری را صدا زد چه گونه ؟

الهی ! آن کس که همیشه به یاد توست و عاشق توست چه دارد وآن کس که به یاد دگریست و شیفته غیر توچه ؟

بار الها ! نمی دانم چگونه با تو همدم شوم ؟چگونه به یاد تو باشم ؟ چگونه تسبیح تو گویم و چگونه عاشق تو باشم ؟

خدایا! تو هم بهترین عاشقی و هم برترین معشوق پس ره چگونه عاشق شدن را به من بیاموز و دستم را بگیر تا در ظلمت تنهایی بی یار و یاور نباشم

و الهی یاریم کن تا در این دنیای مجازی گونه ای بنگارم که تو را و خلق تو را خوش آید